مطلب جامونده
از عالم و آدم و پوسیده گان خزان و زمستان خندان و شتابان به استقبال بهار میروند تا اندوه زمستان را به فراموشی سپارند و کابوس غم را در زیر خاک مدفون سازند و آنگه سر مست و با وجد و نشاط و با رقص و پایکوبی با ترنم این سرود طرب انگیز نو روز و جشن شگوفه ها را بر گذار می نمایند جشن فـــرخنده فـــرودیـن است روز بازار گـــل و نسرین است سحرگاهان که شبنم آیتی از پاک بودن را به گلها هدیه میبخشند به آن محراب پاکش برایت آرزو دارم : خوب بودن ، خوب دیدن ، خوب ماندن را واما پسرگلم باید مامانی فراموش کارروببخشی بااین مسافرت ناگهانی وبعدش جمع وجورکردن وسایل مسافرت وبعدش به دست آوردن دل فامیل هایی که ازب...
نویسنده :
نازی
11:08