پوریاپوریا، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره
پارساپارسا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

پوریا و پارسا

مطلب جامونده

از عالم و آدم و پوسیده گان خزان و زمستان خندان و شتابان به استقبال بهار میروند تا اندوه زمستان را به فراموشی سپارند و کابوس غم را در زیر خاک مدفون سازند و آنگه سر مست و با وجد و نشاط و با رقص و پایکوبی با ترنم این سرود طرب انگیز نو روز و جشن شگوفه ها را بر گذار می نمایند  جشن فـــرخنده فـــرودیـن است  روز بازار گـــل و نسرین است   سحرگاهان که شبنم آیتی از پاک بودن را به گلها هدیه میبخشند به آن محراب پاکش برایت آرزو دارم : خوب بودن ، خوب دیدن ، خوب ماندن را   واما پسرگلم باید مامانی فراموش کارروببخشی بااین مسافرت ناگهانی وبعدش جمع وجورکردن وسایل مسافرت وبعدش به دست آوردن دل فامیل هایی که ازب...
19 فروردين 1393

اولین بهارشکوفه زندگیم

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک،  شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک  آسمان آبی و ابر سپید،  برگهای سبز بید،  عطر نرگس ، رقص باد،  نغمة شوق پرستوهای شاد،  خلوت گرم کبوترهای مست ...  نرم نرمک می‌رسد اینک بهار  خوش به حال روزگار!  خوش به حال چشمه‌ها و دشتها،  خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها،  خوش به حال غنچه‌های نیمه باز،  خوش به حال دختر میخک ـ که می‌خندد به ناز ـ ،  خوش به حال جام لبریز از شراب،  خوش به حال آفتاب.  ای دل من، گرچه ـ در این روزگار ـ  جامة رنگین نمی‌پوشی به کام،  بادة رنگ...
17 فروردين 1393

برای همسرمهربانم

  تو مرا میفهمی   من تو را میخوانم   و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است   من تو را ناب ترین شعر زمان میدانم    و تو هم میدانی   تا ابد در دل من میمانی...  هوا را از من بگير....                   خنده ات را نه....!   خدا با دادن تو به من، بهشت رو روی زمین به من داد...    خيلى ميخوامت همه ى هستىِ من... دل نوشته :ازت ممنونم به خاطر همه محبت های بی منتی که درحق منو بچه هات داری آرزو دارم همیشه سالم وسرزنده باشی  ...
17 فروردين 1393

مابرگشتیم

سلام سلام وصدتاسلام به همه دوستای وبلاگی ونی نی خوشگلهای خودم که قربون همشون برم  اول ازهمه سال نوتون مبارک امیدوارم سال جدید روبا نشاط وسرزندگی کامل شروع کنین وسال نو براتون سالی باشه توام با سلامتی وموفقیت و جشن وسرور .انشالله جونم واستون بگه امسال واسه ما سال متفاوتی بود باوجود پارسای شیطون ما این عیدازاون عیدهای فراموش نشدنی بود (البت که ماپارسال هم حضورداشتیم کجا؟تودل مامانی مون)   پارسال تالحظه های آخرخونواده چهارنفره ما به هیچ جی فکرنمیکردالا عیددیدنی ودیدوبازدید لباس نو ووووولاغیر که یهویی بابایی تصمیم گرفت مارو سورپرایز کنه چون که ما با وجوداین وروجک دیگه خونه تکونی رو تعطیل کرده بودیم و...
15 فروردين 1393
1